اسفندیار جهانگرد؛ علی اصغر بانوئی؛ سجاد برخورداری؛ حمید آماده؛ امیر دودابی تژاد
چکیده
مالیاتهای زیستمحیطی شامل مالیات بر کربن و مالیات بر قیمت انرژی، علاوه بر هدف اصلی سیاستگذار، به شیوهای متفاوت سایر متغیرهای اقتصادی را نیز متأثر میکنند. در این مقاله، اثر اعمال این دو نوع مالیات در دو سناریوی بازتوزیع و عدم بازتوزیع یکجای درآمد مالیاتی بین خانوارها، مورد سنجش قرار گرفته است. نتیجه شبیهسازیها نشان ...
بیشتر
مالیاتهای زیستمحیطی شامل مالیات بر کربن و مالیات بر قیمت انرژی، علاوه بر هدف اصلی سیاستگذار، به شیوهای متفاوت سایر متغیرهای اقتصادی را نیز متأثر میکنند. در این مقاله، اثر اعمال این دو نوع مالیات در دو سناریوی بازتوزیع و عدم بازتوزیع یکجای درآمد مالیاتی بین خانوارها، مورد سنجش قرار گرفته است. نتیجه شبیهسازیها نشان میدهد این دو نوع مالیات بر قیمتهای نسبی حاملهای انرژی به شکل متفاوتی تأثیرگذارند. هر دو نوع مالیات باعث کاهش انتشار میشود اما مالیات بر کربن با اخذ مقادیر کمتر مالیات به ازای مقدار یکسان کاهش انتشار، از مالیات بر قیمت انرژی کاراتر است. هر دو نوع مالیات بدون بازتوزیع درآمد مالیاتی رفاه و بودجه مصرفی واقعی خانوار را کاهش میدهد اما در صورت بازتوزیع درآمد مالیاتی، این شاخصها افزایش خواهد یافت. تولید ناخالص داخلی، در هر چهار سناریو کاهش مییابد شاخص قیمت مصرفکننده نیز در هر چهار سناریو با مقادیری متفاوت افزایش خواهند یافت. براساس یافتههای این پژوهش، استفاده از مالیات بر کربن توأم با بازتوزیع درآمد، سیاستی مناسب برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای و عمل به تعهدات بینالمللی ایران است.
جعفر عبادی؛ امیر دودابینژاد
دوره 1، شماره 1 ، دی 1390، ، صفحه 133-179
چکیده
تقریباً در سراسر قرن بیستم، صنعت برق در انحصار شرکتهای یکپارچه عمودیو بهطور معمول دولتی بود. در این شکل سنتی، این بنگاه تنها ارائهکننده خدمات در محدوده ارائه خود که شامل تولید، انتقال، توزیع و خردهفروشی برق بود، میشد. ضرورت توسعه عملکرد کارا که نتیجه گسترش رقابت در اقتصاد است، حتی بخشهای زیربنایی و عمومی ...
بیشتر
تقریباً در سراسر قرن بیستم، صنعت برق در انحصار شرکتهای یکپارچه عمودیو بهطور معمول دولتی بود. در این شکل سنتی، این بنگاه تنها ارائهکننده خدمات در محدوده ارائه خود که شامل تولید، انتقال، توزیع و خردهفروشی برق بود، میشد. ضرورت توسعه عملکرد کارا که نتیجه گسترش رقابت در اقتصاد است، حتی بخشهای زیربنایی و عمومی را نیز از این قاعده مستثنی نکرده و بحث گستردهای تحت عنوان اصلاحات در صنعت برق را که شامل تجدید ساختار، شرکتیسازی، جداسازی، تجدید مقررات، مقرراتزدایی و خصوصیسازی میشود را پدید آورده است. تجدید ساختار صنعت برق به معنای شکست انحصار عمودی دولت بر صنعت از طریق جداسازیزنجیره یکپارچه عمودی و بر هم تنیده تأمین برق و تفکیک آن در قالب بخشهای رقابتپذیرو رقابتناپذیر است. بخش توزیع برق دارای خصوصیات انحصار طبیعی و به دنبال آن رقابتناپذیر است و باید تحت تنظیم فعالیت نماید. هدف از این تحقیق مقایسه دو مدل اساسی تنظیم قیمت انگیزشی و یافتن مدل بهینه تنظیم قیمت برای توزیع برق ایران است که تابع رفاه کل اجتماعی را حداکثر نماید. مدلهای سقف قیمت و درآمد، پرکاربردترین الگوهای تنظیم انگیزشی هستند که نسبت به قیمت اولین راه حل برتر، با یکدیگر مقایسه شدهاند. برای ایجاد این مدلها،تابع هزینه 38 شرکت توزیع برق ایران تخمین زده شده و سپس کارایی آنها به روش تحلیل پوششی دادهها محاسبه شده است. سپس دو الگوی یادشده برای سه سال 1388 الی 1390 مدلسازی شدهاند. در نهایت تابع تقاضای برق خانگی به روش خودرگرسیون با وقفههای توزیع شده برآورد گردیده است. محاسبه تفاوت رفاه کل هر مدل با قیمت اولین راه حل برتر نشان میدهد که بدون در نظر گرفتن آثار خارجی آلودگی ناشی از تولید برق، مدل سقف قیمت رفاه اجتماعی را حداکثر مینماید در حالی که در نظر گرفتن این آثار مدل سقف درآمد را به عنوان مدل بهینه معرفی میکند.